عشق مامان باباش...

عکس های خیالی...

سلام مامانی ..خوبی عززییییییییییزم؟؟؟؟ مامانی فدات بشه.. مامان یه سایتی هست که عکس  مامانس وبابایی رو میدییمممم عکس نی نی میادددد... دوست داری عکساتو بذارمممم؟؟؟؟ باشه چشم الان میذارممم... یه عکس دخمله و عکس پسملههه حالا ببینیممم واقعا همین جوری میشیدد!!!!! ههههه ولی خیلی این سایت هارو باور نکننن. چون یه جور سرگرمیههه به واقعیت نزدیک نیستتت! خوب اینم از عکس ها....   ...
13 دی 1390

م مثل مادررررررررررر...

گویند مرا چو زاد مادر پستان به دهان گرفتن آموخت   شبها بر گاهواره من بیدار نشست و خفتن آموخت دستم بگرفت و پا به پا برد تا شیوه راه رفتن آموخت یک حرف و دو حرف بر زبانم الفاظ نهاد و گفتن آموخت   لبخند نهاد بر لب من بر غنچه گل شکفتن آموخت پس هستن من ز هستن اوست تا هستم و هست دارمش دوست شد مکتب عمر و زندگی طی مائیم کنون به ثلث آخر   بگذشت زمان و ما ندیدیم یک روز ز روز پیش خوشتر آنگاه که بود در دبستان روز خوش و روزگار دیگر می گفت معلمم که بنویس گویند مرا چو زاد مادر ، پستان به دهن گرفتن آموخت گویند که می...
11 دی 1390

نشونه ای از وجود پاره ی تن مامانی و بابایی...

سلامممم.. مامان جووووووووووووون من نه ماهه که منظرتمممم یه لحظه هم تو این نه ماه بدون فکر تو سرم و زمین نذاشتممم.. مامان جونی این ماه خیلی از علی اصغر امام حسین خواستممم تا تو تو بیای و این انتظار به سر برسههه مامان من تو روز از علی اصغر گرفته اممم ... مامان نذر کردممم انشالله وقتی بیای انشالله صحیح وسالم باشی سال دیگه ببرمت وعلی اصغرت کنممم. مامان اینو بدون که تو از همین حالا بایددنوککککککککککککر امام حسین و بچه هاش باشی.. حالا برات میگگگگم چه جوری متو جه شدممم که تو اومدی یه ذره صبر داشته باش خوب!!!! من روز 26 پریودمم یه بی بی چک گذاشتمممم خط دومش فوق العاده کمرنگ بود ه جوری بود که من گفتمم این اصلا خط نیست من توهم زدم...
10 دی 1390

خبر دادن بابایی از وجود تمام زندگیمووووووون.

سلام مامانی ..خوبی گلممممممممممممم؟؟؟؟ دوست داری بدونی بابایی چه جوری فهمید تو دل مامانی هستی؟؟؟؟؟ چرا نگم؟؟؟ اره الان برات میگممم گلمممم.. پس بشین و خوب گوش کن من روز پریدم هم یه بی بی گذاشتم دیدم زودی یه خط دوم ظاهر شدددد خیلی کمرنگ بود ولی کامل به وضوح دیده میشدبعد من خیلی خوشحال شدممم و برای همه ی منتظرای نی نی دعاد کردممم. بابایی هم دوستاش اومده بودن خونه و داشتن با هم درس میخوندنمن منتظر موندم تنا اینکه بابای دوستاش رفتن و اومد با بشقابقاب های میوه به دستتت اومد پیشمم گفت سلاام منم گفتم سلااممم گفتم چرا جواب اونو نمیدی سلام کرد گفت کی!!!!!! ههههههه خیال کرده بود من دیونهه شدمم منم بهش گفتممم نی نی داره سلام میکنه و ب...
10 دی 1390
1