عشق مامان باباش...

خبر دادن بابایی از وجود تمام زندگیمووووووون.

1390/10/10 1:00
نویسنده : مامان فاطمه
309 بازدید
اشتراک گذاری

سلام مامانی ..خوبی گلممممممممممممم؟؟؟؟

دوست داری بدونی بابایی چه جوری فهمید تو دل مامانی هستی؟؟؟؟؟

چرا نگم؟؟؟ اره الان برات میگممم گلمممم..

پس بشین و خوب گوش کن

من روز پریدم هم یه بی بی گذاشتم دیدم زودی یه خط دوم ظاهر شدددد خیلی کمرنگ بود ولی کامل به وضوح دیده میشدبعد من خیلی خوشحال شدممم و برای همه ی منتظرای نی نی دعاد کردممم.

بابایی هم دوستاش اومده بودن خونه و داشتن با هم درس میخوندنمن منتظر موندم تنا اینکه بابای دوستاش رفتن و اومد با بشقابقاب های میوه به دستتت اومد پیشمم گفت سلاام منم گفتم سلااممم گفتم چرا جواب اونو نمیدی سلام کرد گفت کی!!!!!!

ههههههه خیال کرده بود من دیونهه شدمم

منم بهش گفتممم نی نی داره سلام میکنه و به من گفته حتما زود زود خبر اومدنم رو به بابا م بدههه!

بابا از تعجب شکه شده بود!

بعد به من گفت داری سرکارم میذاری ؟؟؟؟؟؟

من گفتممم نه باور کن نی نی بلاخره اومدددددددددددددددد...

بعد بی بی چک هارو به بابایی نشون دادمممم ..بابا یه جوری ذوق کرده بود وشکه بود که نمیدونست چی کار کنه!!!!

وبه من گفتت خیلی مواظب خودت و نی نی گل باششش....

مامانی منو بابای خیلی دوست داریم مواظب خودت باشش...عزیز دلممم.

بووووووووووووووووس...بای بایبای بای

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)